کاردستی های بامزه

قصه ی شاهپور و نرجس

1395/5/1 12:07
97 بازدید
اشتراک گذاری

یکی بود یکی نبود در قله کوهی خانه ی کوچکی بود در ان خانه یک نفر بود خانمی خوب و بااستعداد اسم اون نرجس بود یک روز همین نرجس بیرون خونه بود اون داشت انبار غله رو جارو می کرد که فکری به سرش رسید یک قصری پائین کوه بود که دران شاهپوری زندگی  می کرد که ارزو داشت داخل خانه با یک زن با استعداد زندگی کند نرجس نزد شاهپور رفت و گفت من زن بااستعدادی هستم شاهپور گفت هنر هایت چیست نرجس گفت قالی بافی قلاب بافی شاهپور گفت او؟ منم  ازاین هنرا دوست دارم حالا خانه ات کجاست نرجس گفت بالای کوه و این طوری شد که ازدواج کردن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)