هر چیز که خوار اید روزی به کار اید
یکی بود یکی نبود روزی ادم فهمیده و دنیا دیده ای با پسرش راه افتاد تا به سفر دور و درازی برود.این بود که پیاده سفرشان را شروع کردند هنوز مقدار زیادی محل زندگیشان دور نشده بودند که در جاده.نعل اسبی پیدا کردند...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی