کاردستی های بامزه

گل خوشید     ساعت بی تمام      سرور کوچک                 بهشت بی پایان اگر توانایی      اگر ارزو داری            اگر دلت شاد است        اگر رویا هاتو واسه شادی می ذاری         نظر ها:3 نظر باحالید کید انع کن نظراتت زود بیاد باحالی:گزینه راضی2 گزینه 2 باحالی گزینه 3 بیخیالی یا دنپایی:راضیم راضی باحای جایزه بگیر برو سایتت کلی اجق و وجق توی وبلاگت هست که توش پر...

امروز کارمون رو شروع می کنیم چه مسعولیتی به اوحده بگذاریم؟ باچه کارا؟ها چی!گل وگیاه؟ این خوبه ولی نظر من یهچیزه دیگس؟؟ چی کار کدوم کار ؟ ده بارگفتم کارتو شروع کن رابطه کککک رررر فففف دددد بببب معنی یعنی کک دنبال ککک فف دنبال ففف رر دنبال ررر دد دنبال ددد بشوجامی ذارن می شه یکتا     نظر ها:2نظر مظخرف بود چی کار کنم لطفا 2 روبهتر کنین ممنون چی؟یکتا چه ربطی داشت! جواب ها:1جواب یه کلمه جامی ذارم یکی نیست میشه یکتا   ...

گروه بان کوچک    ر ه گذر ارام         باستعداد روشنی        سرور کامرا اگر هنر داری       اگر بااستعدادی      اگر ناامید نشدای        اگر بهترینی         نظر :4 نظر من گزینه 3 رو دارم مند گزینه 1 را دارم دارم به گزینه 3 می رسم منگزینه 2 را دارم ولی ارزو دارم گزینه 4 رو داشته باشم من تا گزینه 4 رفتم جواب بچه ها:1جواب بچه ها هر کی به اورده ی  خودشو داره مثلا من چها گزینه را دارم ولی دلیل نمیشه که مغرور بشم ...

دوربین طنز{با تعجب}3 طنز   خاصیت پسر پدر:پسرم می دونی خاصیتت چیه پسر:اینکه کلم بادمجون دوست دارم!   شتر سر شتر داد می زنن شتر:راست بگید منو می خواید مرد:راست بگو منو موخوای!!   سرشیر می گه سرشیر جا گذاشته می گه ببر سرشیر فروش برمی گرده می همون جا سر شیرو برا تو  گذاشتم

کوکی اومد کوکش کردم کوکی را دوست دارم شیر ابی ای که دوسش دارم کوکی بسیار جذاب است از بازی های گوشی هم بهتر است هر میاد میگه کوک کوک کوکی و وقتی بر می گرده باز هم میگه کوک کوک کوکی با ارزشه نمی اسباب بازی من وقتی کوکش می کنم میره سریع برمی  گرده  کوچک قبلن کرمی شبیه کوکی داشتم که اسمشو گذاشته بودم کرومول چون بازی  عجبی می کرد کوکی از اون کرمه بیشتر دوستش دارم نظر درباره کوکی:5 نظر کوکش که می کنم سریع می رهولی نمی  دونم چرا پیشم نمی گردده اسباب بازیه خوبیه چرا کوکی انقدر دور میزنه کرومول رو چرا نگفتی چی داره چی نداره عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییی...

یکی بود یکی نبود در قله کوهی خانه ی کوچکی بود در ان خانه یک نفر بود خانمی خوب و بااستعداد اسم اون نرجس بود یک روز همین نرجس بیرون خونه بود اون داشت انبار غله رو جارو می کرد که فکری به سرش رسید یک قصری پائین کوه بود که دران شاهپوری زندگی  می کرد که ارزو داشت داخل خانه با یک زن با استعداد زندگی کند نرجس نزد شاهپور رفت و گفت من زن بااستعدادی هستم شاهپور گفت هنر هایت چیست نرجس گفت قالی بافی قلاب بافی شاهپور گفت او؟ منم  ازاین هنرا دوست دارم حالا خانه ات کجاست نرجس گفت بالای کوه و این طوری شد که ازدواج کردن