کاردستی های بامزه

لاکپشت و کرم کوچک

در دهی کرمی بود  که همیشه دنبال دوست بود روزی کرم کوچولو به یک لاکپشت برخورد کرد گفت با من دوست می شی لاکپشت جواب داد اره چرا که نه و باهم دوست شدند ...
31 خرداد 1395

قصه بازی های جدید

قصه{علی و بازی های جدید} علی یک پسر8 ساله بود او یک برادر4 ساله داشت که اسمش امیرصالح بود یک روز علی خیلی حوصله اش سر رفته بود به امیرصالح گفت:امیرصالح چه بازی کنیم امیرصالح گفت منچ علی گفت چه فکر خوبی و شروع کردن به بازی علی دوباره گفت چه بازی کنیم امیرصالح گفت بریم تو حیاط الک دولک علی گفت باشه بریم علی چوب کوچک را
6 ارديبهشت 1395